بعضیا فکر می کنن شروع زندگیشون، از بدو تولدشونه، ولی به نظر من شروع زندگی از وقتیه که حسرت پشیمونی از دست دادن لحظه هاتو نخوری.

21 سال و 4 ماه و 2 روز و حدودا 11 ساعتی سن دارم، ولی کلی از وقت و زندگیم صرف کارای بیهوده ای شد که حسرتشونو می خورم، ای کاش اونطور وقت خودمو هدر نمیدادم.

21 سال خیلی خیلی زیاده، یه ادم اگه توی زندگیش فقط 20 سال عمر کنه، ولی از تموم لحظه هاش استفاده ی درست بکنه، مطمئنم خیلی زندگی بهتری داره تا اینکه یکی باشه و 200 سال عمر کنه، ولی لحظه هاش رو بیهوده تلف کنه، اون ادم 20 ساله هنگام مرگش پشیمونی اینو نداره، که چرا اینطوری زندگی نکردم و... ولی اون ادم 200 ساله، با خودش میگه ای کاش جوون می شدم و طور دیگه ای زندگی می کردم(جمله ای که شاید از پیرمرد ها و بابابزرگ هامون شنیده باشیم).

من بالاخره فکر کنم، دارم کم کم خودمو پیدا می کنم، البته امیدوارم حق با خودم باشه و در حال گم کردن خودم نباشم.

من حسرت و پشیمونی از گذشته م دارم، که نمیخوام دیگه داشته باشم، دوست دارم از تموم تجربه های تلخ گذشته م، و از تموم بیهوده تلف کردنای زندگیم، درس بگیرم و بقیه ی زندگیمو اونطوری که ارزشش رو داره بسازم، یک زندگی بدون پشیمونی نسبت به گذشته.

نظر تو چیه؟

تو هم بیا و با من همراه شو، تا زندگی خوبی رو بتونیم برای خودمون بسازیم.

می نویسم از روند زندگیم، از اشتباهات و موفقیتام، از تنبلی تا تلاش و زحمت کشیدنام، شاید یه روز اینو بخونی و تو هم سعی کنی مسیر زندگیتو عوض کنی.

دلیل درست کردن این وبلاگ اینه که، آدمایی که مثل من میخوان خودشونو پیدا کنن، با من همراه باشن، ببینن که تنها نیستن.

من خیلی وقتا تصمیمای بزرگی داشتم، ولی با خودم می گفتم، فقط تو اینجوری فکر می کنی و تو این انتخابت تنهایی، همینم باعث می شد، دنبال تصمیمم نرم و زندگی روتینمو ادامه بدم.

ولی دیگه فهمیدم اینجوری نیست، دیگه نمیخوام، متنفرم از حسرت و پشیمونی، میخوام بهترین زندگیو داشته باشم، مگه اینجوری نیست که آدم فقط یه بار توی این دنیا زندگی می کنه؟

پس شروع زندگی من از امروزه: 22.05.1396